نقد و بررسي آراء و عقايد وهابيت
انسان مجهولی است که تا حل نشو د هیچ اندیشه ای رشد نخواهد کرد.(حجت الاسلام نیازی)
درباره وبلاگ


پایگاه اطلاع رسانی انسان ادامه دارد زیر نظر حجت الاسلام ابوسعید نیازی هشترودی با همکاری جمعی از نیروهای فکری حوزوی و دانشگاهی با ماهیت مهندسی فکر در فضای مجازی اعلام موجودیت می نماید. التماس دعا
آخرین مطالب
نويسندگان
دو شنبه 28 دی 1392برچسب: نقد و بررسي آراء و عقايد وهابيت, :: 5:13 بعد از ظهر :: نويسنده : انسان

محمد بن عبد الوهاب در سال 1115 هجری در شهر عیینه در بلاد نجد متولد شد، از آغاز جوانی به استهزا و تخطئه برخی از اعمال مذهبی اهالی نجد پرداخت، مخالفت‌های وی تا بدانجا پیش رفت كه پدر و برادرش نیز در مقابل وی ایستاده و طردش نمودند. ابن عبد الوهاب به دنبال این مخالفت‌ها به عراق، شام و ایران سفر كرد و بلاد اسلامی بصره، بغداد، كردستان، همدان، دمشق و قاهره را دید. ‏پس از بازگشت از مسافرت و به دنبال مرگ پدرش كه از مهم‌ترین مخالفان وی بود، به تبلیغ آرا و عقاید خود پرداخته خشم مردم را بیش از پیش برافروخت. عنوان‌های كلی تبلیغات محمد بن عبد الوهاب مسائلی چون مبارزه با بدعت و خرافه در اسلام و بازگشت به آنچه وی سنت‌های واقعی و حقیقی می‌نامید، بود. با تشدید مخالفت مردم، او ابتدا به عیینه رفت و نزد امیر آن ابن معمر پناه گرفت و سپس به درعیه رفت و به امیر آن محمد بن سعود، پناهنده شد. پس از آنكه ابن سعود دعوت او را پذیرفت پیمان دو طرفه‌ای میان آن دو منعقد شد و به دنبال آن جمعی از روسای قبایل و مردم دیگری از اطراف دور آنان جمع شدند. آنها با سختگیری و خشونت تمام از طریق زور و شمیشر ابن سعود اقدام به پیشروی نظامی و قتل و غارت در نواحی مجاور كردند و به این ترتیب هم به غنائم فراوانی دست یافتند هم بلاد مجاور را متصرف شدند. بدین طریق تحت پوشش جهاد در راه خدا و امر به معروف و نهی از منكر و مبارزه با شرك كه دعوت وهابیت مدعی آن بود، قدرت سیاسی و نظامی ابن سعود نیز مشروعیت و گسترش یافت بدین ترتیب بود كه وهابیون وارد عرصه سیاسی ـ اجتماعی شده و آرا و عقاید خود را در چندین مرحله گسترش دادند. با این مقدمه به بررسی و نقد اصول عقاید وهابیون می‌پردازیم.

‏وهابیت به عنوان یك جریان ریشه در جریان‌های مذهبی گذشته در تاریخ اسلام دارد. این جریان از نظر روحیه‌ها و خط مشی‌ها بسیار شبیه جریان خوارج صدر اسلام بود؛ هر چند كه به ظاهر با آن مخالف بود. به این معنا كه اینان مانند خوارج، «لاحكم الالله» را شعار خود كرده بودند و مانند آنان از كلمه حق اراده باطلی داشتند و با ذهنیتی جزمی با بسیاری از مسائل، با عنوان هایی چون شرك و بدعت مبارزه می‌كردند. وهابیان به ظواهر احكام قرآن و سنت پایبند بودند و در این راه تعصب شدیدی به خرج می‌داند. آنها سایر مسلمانان را تكفیر و به جان و مال شان تعدی می‌كردند. از جمله شعار‌های وهابیون كه نه تنها هیچ گاه از حد شعار تجاوز نكرد بلكه در عمل  رویه‌ای خلاف آن پیش گرفته شد، این بود كه اعلام می‌كردند كه با شرك و خرافات به مبارزه برخاسته و قصد شان بازگشت به سلف و سلف و صالح است. محمد بن عبد الوهاب شعار مبارزه با شرك و دعوت به توحید را سر می‌داد و البته منظور وی از توحید همان تفسیری بود كه از سوی شخص ابن عبد الوهاب ارائه و ترسیم می‌گردید. هر چند شعار مذكور فی نفسه در برهه‌ای كه ابن عبد الوهاب در آن می‌زیست نیاز جامعه اسلامی بود و در جامعه اسلامی آن روز جهل و نادانی و خرافات دامنگیر مسلمانان بوده است، اما حقیقت این است كه آنها عملابسیاری از معتقدات و آداب و افعال مسلمانان مذاهب مختلف را با ذهنیت‌های قشری و خشك خود به عنوان شرك رد می‌كردند و شرك را شامل همه چیز، جز آنچه در فرقه وهابی تجویز شده، می‌دانستند. بدتر از این، آنها در عمل بیشتر مسلمین را مشرك، بت پرست و یا كافر قلمداد می‌كردند و آنها را واجب القتل می‌دانستند. بدین ترتیب، مبارزه با شرك و بدعت برای آنان شعاری عمومی به عنوان جهاد در راه خدا و توحید، در واقع نوعی اعلام جنگ به سر تا سر جهان اسلام و پیروان همه مذاهب اسلامی بود و تنها شامل خود آنها نمی‌شد. ‏محمد بن عبد الوهاب و پیروان او مفهوم توحید و كلمه لااله الاالله را طوری تفسیر می‌كردند كه جز خودشان تقریبا موحد دیگری باقی نمی ماند. آنها در مقام نفی عبادت غیر خدا، امور ذیل را شرك و بت پرستی می‌دانستند و محكوم می‌كردند:‏
زیارت قبور حتی مرقد مطهر رسول خدا (ص)، ساختن گنبد و بارگاه برای درگذشتگان نذر و چراغانی برای آنها، بوسیدن ضریح و نماز گزاردن دركنار آن، غیر خدا را ندا كردن و سید و مولاخطاب كردن و یا قسم خوردن به غیر خدا، توسل، شفاعت و استغاثه نزد غیر خدا حتی انبیا و اولیا. وهابیان معتقد بودند كه فرد، تنها با بر زبان آوردن شهادتین مسلمان نمی شود و جان و مالش محترم نیست، چرا كه قول بدون عمل اعتباری ندارد و كسانی كه به آداب و عبادات اسلامی آن گونه كه ابن عبد الوهاب مطرح كرده، عمل نكنند، كافر و مشركند و خون و مال و آنها حلال است، هر چند شهادتین را نیز گفته باشند.
وهابیون با عقل، فلسفه، اجتهاد، تفسیر قرآن، تصوف و عرفان و هر گونه نو آوری به عنوان بدعت مخالفت می‌كردند. آنها به پیروی از ابن تیمیه، با هر گونه گرایش‌های عقلی، فلسفی و منطقی و تصوف و عرفان و تاویل و تفسیر قرآن و با هر روش و شیوه ای كه از ظاهر فراتر می‌رفت، مخالف بودند و آنها به عنوان بدعت تحریم می‌كردند. ابن عبد الوعاب اظهار می‌داشت: «ان كل بدعت ضلاله و كل ضلاله فی النار».‏ آنها به آنچه از قدیم مانده، سخت پایبند بودند و عقاید صحیح اسلامی را در همان ظواهر و صورت قرآن و سنت منحصر می‌دانستند و از هر گونه تفسیر و ژرف نگری و بهره گیری از عقل، علم و فلسفه در تعالیم دین و تطبیق آنها با مقتضیات زمان اجتناب می‌ورزیدند. همچنین كلیه امور عصر پیامبر را برای مردم در همه اعصار كافی می‌دانستند. در واقع آنان اصل را بر این قرار می‌دادند كه همه امور و پدیده‌ها در طول قرون جز آن چیز هایی كه در نص صریح قرآن و سنت پیامبر (ص) آمده است حرام است و اصل مباح بودن امور و پدیده‌ها را در چیز هایی كه نص صریح در حرمت آنها وجود ندارد قبول نداشتند. با آنكه وهابیون در شعار هایشان دعوت به وحدت می‌نمودند و از وحدت اسلامی داد سخن می‌دادند. در دورانی كه دولت مسلمان عثمانی به دلیل درگیری با غرب و مواجهه با دولت‌های استعماری اروپایی بیش از همیشه نیازمند وحدت در صفوف داخلی و در قلمرو اسلامی بودند، ابن عبد الوهاب و وهابیون به سبب دركی نادرست از وضع موجود یك جهت گیری شدید ضد عثمانی را تعقیب می‌كردند و بدین ترتیب همسو با اهداف استعماری غرب و در كنار آنها قرار گرفتند. هر چند جریان وهابیت آن گونه كه برخی بر سبیل اغراق ابراز داشته اند هرگز تاثیر گسترده ای در سر تا سر جهان اسلام نگذارد اما این جریان بر برخی رجال دینی، شخصیت‌ها و حركت‌های مذهبی و اصلاحی در شمال آفریقا و بلاد عربی خاورمیانه و هند و پاكستان تاثیر گذاشت. به طور كلی تاثیرات وهابیت بر شخصیت‌ها و جریان‌های اسلامی منفی و زیانسبار بود و نه تنها در رفع ركود و جمود فكری ـ فرهنگی و اجتماعی مسلمین و انحطاط داخلی جهان اسلام كمكی نكرد، بلكه اساسا خود عامل مهمی در تشدید عقب ماندگی مسلمین و انحراف نهضت‌ها از مسیر صحیح اصلاح طلبی دینی و اسلام اصیل بود و آنها را از جهت گیری‌های اساسی اصلاحی و انقلابی و ضد استبدادی و ضد استعماری و جهاد و اجتهاد بازداشت. استاد شهید مرتضی مطهری در تحلیلی دقیق و حكیمانه عامل عمدة افول اندیشه اصلاح در جهان عرب و اسلام و شكست نهضت‌های اصلاح دینی و اسلامی را نفوذ و تاثیر گذاری جریان وهابیت دانسته اند در پایان این مقال قسمتی از تحلیل استاد بازگو می‌شود: «عامل عمده ای كه سبب شد نهضت اسلامی كه از سید جمال شروع شد، از جلوه و رونق بیفتد، گرایش شدید مدعیان اصلاح بعد از سید جمال و عبده به سوی وهابی گری و گرفتار شدن آنها در دایره تنگ اندیشه‌های محدود این مسلك است.»

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 17
بازدید ماه : 514
بازدید کل : 19360
تعداد مطالب : 132
تعداد نظرات : 53
تعداد آنلاین : 1

بخش مشاوره انسان ادامه دارد